آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

به بهانه یادروز حافظ
به مقامی رسیده ام که مپرس

خواجه شمس¬الدین محمد حافظ شیرازی سراینده دلنشین¬ترین غزل¬های فارسی که پیام¬آور عشق و محبت است، با سخنانی آکنده از صفا و صمیمیت همگان را امید می¬بخشد و به مروت و مدارا می¬خواند. راز و رمز جاودانگی حافظ و محبوبیتش همین عشق است که آن را از هیچ انسانی دریغ نمی¬دارد.
از آن به دیر مغانم عزیز می¬دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
بادا که این آتش در دل دوستدارانش نیز همواره شعله¬ور و روشنی¬بخش باشد.
جایگاه جهانی حافظ بیانگر این واقعیت است که حافظ مقامی فراتر از یک شاعر و استاد سخن دارد و رسالتی بالاتر از زیبا سخن گفتن برای خود قایل بوده است، او بزرگ معلمی است که می¬کوشد تا همگان را به همزیستی در سایه¬سار خوش¬دلی و حسن نظر نسبت به واقعیت بیرونی فرا بخواند و به مخاطبان خود بیاموزد که انسان خود سرچشمه شادکامی¬ها و رضایتمندی¬هاست و برخورداری¬های مادی به دلیل گذرا بودن حسرت به دنبال دارد.
در این دنیا اگر سودی¬ست با درویشِ خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
واسطه¬ای که ورود حافظ را به هر دیار و خانه و قلبی میسّر می¬سازد نگاه انسانی او به هستی است. حافظ با اعتراف به این حقیقت تلخ که همه انسان¬ها در عالم خاکی در معرض لغزش¬های نفسانی هستند از آنها می¬خواهد نگاهی تسامح¬آمیز به یکدیگر داشته باشند.
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی¬گناهی
حافظ راه خلاصی از تنگناهای نفسانی و رستگاری را پرهیز از خودبینی و کیش شخصیت می¬داند.
تا عقل و فضل بینی، بی¬معرفت نشینی
یک نکته¬ات بگویم،خود را مبین که رستی
اگر چه غزلیات حافظ را می¬توان در ردیف ادبیات تعلیمی جای داد اما نصایح حافظ آمیخته با لطافت و ظرافتی است که به مخاطب آرامش می¬دهد و او را مهیّا می¬سازد تا ابتدا نگاهش را به هستی تغییر دهد. در واقع حافظ تلاش می¬کند که ابتدا نگریستنی دیگر را به ما بیاموزد و ما را در فضایی قرار دهد که آمادگی پذیرش توصیه¬های انسانی او را داشته باشیم.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می¬دارد که بر بندید محمل¬ها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل¬ها
***
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
***
حافظ اقبال و رویکرد دنیا به آدمیان را به اندازه¬ای کوتاه و گذرا توصیف می¬کند که گویی افسانه¬ای بیش نیست و در ادامه مخاطب شعر خود را به نیکی کردن در حق یاران ترغیب می¬کند. در واقع می¬گوید که آنچه می¬ماند نیکی است و آنچه می¬گذرد فرصت نیکی کردن است.
بر این رواق زبرجد نوشته¬اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
بخشی از همت حافظ در غزلیاتش صرف بیان این حقیقت شده است که انسان متعلق به جهان برتر و بهشت است و نباید خود را اسیر تعلقات دنیوی کند. حافظ رسیدن به بالاترین مراتب کمال و جهان برتر را در گرو پایبندی به معیارهای الهی می¬داند.
تو را ز کنگره¬ی عرش می¬زنند سفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
***
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زینجا به آشیان وفا می¬فرستمت
***
حافظ بیشترین نفرین¬ها و نفرت¬ها را نثار ریاکاری، دروغ و تزویر می¬کند و ریاکاری را آتشی می¬داند که خرمن دین را خاکستر خواهد کرد.
آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه¬ی پشمینه بینداز و برو
***
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
حافظ پیوندی ناگسستنی با غزلیاتش دارد و گریز رندانه¬اش از اینکه منتسب به طیفی خاص باشد به این دلیل آشکار بازمی¬گردد که طیف¬های اجتماعی در آن زمان به اقتضای زمانه آلودگی¬هایی داشته¬اند، یکی ریاکار بوده، دیگری خونخوار، یکی در مال وقفی تصرف می¬کرده و دیگری جایگاهی فروتر از شایستگی¬هایش داشته و... حافظ نمی¬خواسته که در ردیف آنها قرار گیرد و ضمن اینکه به همه آنها تاخته و نقاب از چهره آنها برداشته از نصیحت نیز دریغ نکرده و رسم نوعدوستی را در حق آنها به جای آورده است.
به هر حال دیوان حافظ اکنون چونان گوهر گرانبهایی در اختیار ماست. بی¬گمان بهره¬گیری از ذخایر فرهنگی به مراتب با اهمیت¬تر از بهره¬گیری از ذخایر مادی است و در واقع زمینه¬ساز آن است.
متأسفانه آنچه مانع بهره¬مندی کامل نسل کنونی از گنجینه¬های نهفته در دیوان حافظ است چنگ¬اندازی طیف¬های گوناگون فکری به شخصیت این چهره¬ی جهانی است. این که هر کسی می¬خواهد حافظ را به گونه¬ای معرفی کند که خود می¬خواهد. در حالی که شخصیت¬هایی نظیر حافظ که جزو ذخایر انسانی هستند را نمی¬توان نماینده نگرشی خاص معرفی کرد.
مقامی که حافظ بدان دست یافته از غربت او و ناهمگونی¬اش با دیگران سرچشمه می¬گیرد. غریبی، زاد و توشه رهروان راه عشق است. هر چه غریب¬تر والاتر.
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده¬ام که مپرس

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:روز ,روزنامه, زوزنامه غصر,حافظ, :: 16:48 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 80
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 195
بازدید ماه : 1241
بازدید کل : 187434
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 80
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 195
بازدید ماه : 1241
بازدید کل : 187434
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1